Select Page

انتو موزیکولوژی

موسیقی قومی

موسیقی می تواند به عنوان صداهای معناداری که توسط انسان سازماندهی شده و دارای ابزار فیزیکی و ویژگی های فیزیولوژیکی، روانشناختی، اجتماعی و فرهنگی است تعریف شود (این موارد تا این مرتبه می تواند و یا باید در عمل متمایز گردند). اتنوموزیکولوژی، در معنای کلمه مطالعه ی موسیقی جوامع (قومیت ها)، به عنوان مطالعه ی موسیقی در زمینه اجتماعی و فرهنگی خود تعریف شده است. در این معنا این دانش ترکیبی از انسان شناسی و موسیقی شناسی است و بسیاری از تاثیرات شکل گرفته و تحول یافته را از یک سو با انسان شناسی، جامعه شناسی، روانشناسی و فرهنگ عامه و از سوی دیگر با موسیقی شناسی، نظریه موسیقی، تاریخ هنر و  نقد ادبی به اشتراک می گذارد. با وجود اینکه زمینه ی این رشته را می توان در اواخر قرن نوزدهم یافت، استفاده از اصطلاح اتنوموزیکولوژی از دهه ی 1950 متداول شد.برخی از سوالات مهم در اتنوموزیکولوژی می تواند به فلاسفه ی یونان باستان، پژوهشگران مسلمان و فیلسوفان دوره روشنگری منسوب شود، اما اختراع ضبط استوانه ی مومی توسط توماس ادیسون در سال 1877 اثر قاطعی در شکل گیری و توسعه ی این رشته داشت. ضبط صدا مسافران را قادر کرد که صداها را در مکان های دور جمع آوری کرده و آن ها را نزد متخصصانی آورند که صداها را تحلیل نموده و آن ها را با استفاده از تجهیزات تخصصی در محیطی مانند موزه نگهداری می کنند، به شیوه ای که به مجموعه های اطلاعاتی و مصنوعات انسان شناسان شبیه است. موسسه فونوگرام آریو(Phonogrammarchiv)برلین که در سال 1900 تاسیس شد و پژوهشگران فعالی در آن کار می کنند، به یکی از مراکز پژوهش و اشاعه مباحث نظری در یک سوم ابتدایی قرن بیستم تبدیل شد. سیاست های استعماری، ملی گرایی و فرهنگ عامه بر جمع آوری و تحلیل سنت های منطقه ای و ملی و استفاده ی آن ها توسط پژوهشگران، آهنگسازان و عموم مردم تاثیر گذاشت.
مطالعه انسان شناختی موسیقی در ایالات متحده، مانند بسیاری دیگر از ابعاد انسان شناسی امریکا، به شدت از فرانس بوآس تاثیر پذیرفت. شاگردان وی چندین پژوهشگر با نفوذ را تربیت کردند، که در میان آن ها برونو نتل (Bruno Nettl) (نویسنده مقاله موسیقی محلی در دانشنامه بریتانیکا) و آلن مریام (Alan Merriam) -که اثر تاثیر گذار او بنام انسان شناسی موسیقی (1964) هنوز به طور گسترده ای خوانده می شود- قرار دارند. از دیگر چهره هایی که تعلیم انسان شناسی دیده اند  و تاثیر نیرومندی بر توسعه ی اتنوموزیکولوژی داشته اند می توان به جان بلکینگ (John Blacking)، استفان فلد (Steven Feld) و هوگو زمپ(Hugo Zemp) اشاره کرد.
رویکردهای اتنوموزیکولوژی به اجرای موسیقی، عموما موازی با سایر شاخه های انسان شناسی حرکت کرده است-  تقریبا هر مرحله از تکامل دانش انسان شناسی همتای خود را در نشریات اتنوموزیکولوژی داشته است، از تکامل گرایی و اشاعه گرایی تا عملکرد گرایی، ساختار گرایی، شناخت شناسی مردمی، نقد ادبی و فراتر از آن. اتنوموزیکولوژی نیز بحث های داخلی خود را تولید کرده است، به ویژه در ارتباط با تحلیل صدا و ارتباط رشته با سایر علوم انسانی و علوم اجتماعی.
در آغاز قرن بیست و یکم، موسیقی شناسان قومی در بسیاری از کشورها یافت شدند. برنامه های پژوهشی و تدریس در هر منطقه ای پدید آمده بود و انجمن های حرفه ای  ملی، منطقه ای و بین المللی کاملا فعال بودند. بزرگترین این ها  یک سازمان غیر دولتی وابسته به یونسکو یعنی شورای بین المللی موسیقی سنتی و (نیز) جامعه اتنوموزیکولوژی ایالات متحده بودند که هر دوی این ها مجلاتی عالی را منتشر می کردند. مجددا موازی با انسان شناسی  تعداد روز افزونی  از موسیقی شناسان قومی از سال 1980 در جوامع خودشان به مطالعه موسیقی پرداخته اند.  مدارس متمایزی در کشورها و مناطق معینی بوجود آمده و به موسیقی مردمی و جهانی سازی صنعت سمعی بصریِ ضبط شده، توجه روز افزونی شده است.  بسیاری از موسیقی شناسان قومی که در وزارتخانه های فرهنگ و آموزش،  تولید جشنواره، ایستگاه های رادیویی، شرکت های توسعه نرم افزار و سایر صنایع فرهنگی کار می کنند، علاوه بر پژوهش و تدریس موسیقی شناسی قومی به عنوان یک رشته دانشگاهی، در برنامه های فرهنگی بخش عمومی و خصوصی فعالیت دارند.  آن ها کتاب های آواز و صداهای ضبط شده منتشر می کنند، موسیقی جوامع مورد پژوهش را می سازند و  برنامه درسی موسیقی برای مدارس ایجاد می کنند. استادان رشته موسیقی شناسی قومی به طور روز افزونی بجای اینکه در بخش های انسان شناسی کار کنند در مدارس موسیقی جای داده می شوند، حداقل به این دلیل که در اواخر قرن بیستم گرایش انسان شناسانه به هنر رو به کاهش بوده است.

موسیقی می تواند به عنوان صداهای معناداری که توسط انسان سازماندهی شده و دارای ابزار فیزیکی و ویژگی های فیزیولوژیکی، روانشناختی، اجتماعی و فرهنگی است تعریف شود (این موارد تا این مرتبه می تواند و یا باید در عمل متمایز گردند). اتنوموزیکولوژی، در معنای کلمه مطالعه ی موسیقی جوامع (قومیت ها)، به عنوان مطالعه ی موسیقی در زمینه اجتماعی و فرهنگی خود تعریف شده است. در این معنا این دانش ترکیبی از انسان شناسی و موسیقی شناسی است و بسیاری از تاثیرات شکل گرفته و تحول یافته را از یک سو با انسان شناسی، جامعه شناسی، روانشناسی و فرهنگ عامه و از سوی دیگر با موسیقی شناسی، نظریه موسیقی، تاریخ هنر و نقد ادبی به اشتراک می گذارد. با وجود اینکه زمینه ی این رشته را می توان در اواخر قرن نوزدهم یافت، استفاده از اصطلاح اتنوموزیکولوژی از دهه ی 1950 متداول شد.

برخی از سوالات مهم در اتنوموزیکولوژی می تواند به فلاسفه ی یونان باستان، پژوهشگران مسلمان و فیلسوفان دوره روشنگری منسوب شود، اما اختراع ضبط استوانه ی مومی توسط توماس ادیسون در سال 1877 اثر قاطعی در شکل گیری و توسعه ی این رشته داشت. ضبط صدا مسافران را قادر کرد که صداها را در مکان های دور جمع آوری کرده و آن ها را نزد متخصصانی آورند که صداها را تحلیل نموده و آن ها را با استفاده از تجهیزات تخصصی در محیطی مانند موزه نگهداری می کنند، به شیوه ای که به مجموعه های اطلاعاتی و مصنوعات انسان شناسان شبیه است. موسسه فونوگرام آریو(Phonogrammarchiv)برلین که در سال 1900 تاسیس شد و پژوهشگران فعالی در آن کار می کنند، به یکی از مراکز پژوهش و اشاعه مباحث نظری در یک سوم ابتدایی قرن بیستم تبدیل شد. سیاست های استعماری، ملی گرایی و فرهنگ عامه بر جمع آوری و تحلیل سنت های منطقه ای و ملی و استفاده ی آن ها توسط پژوهشگران، آهنگسازان و عموم مردم تاثیر گذاشت.
مطالعه انسان شناختی موسیقی در ایالات متحده، مانند بسیاری دیگر از ابعاد انسان شناسی امریکا، به شدت از فرانس بوآس تاثیر پذیرفت. شاگردان وی چندین پژوهشگر با نفوذ را تربیت کردند، که در میان آن ها برونو نتل (Bruno Nettl) (نویسنده مقاله موسیقی محلی در دانشنامه بریتانیکا) و آلن مریام (Alan Merriam) -که اثر تاثیر گذار او بنام انسان شناسی موسیقی (1964) هنوز به طور گسترده ای خوانده می شود- قرار دارند. از دیگر چهره هایی که تعلیم انسان شناسی دیده اند و تاثیر نیرومندی بر توسعه ی اتنوموزیکولوژی داشته اند می توان به جان بلکینگ (John Blacking)، استفان فلد (Steven Feld) و هوگو زمپ(Hugo Zemp) اشاره کرد.
رویکردهای اتنوموزیکولوژی به اجرای موسیقی، عموما موازی با سایر شاخه های انسان شناسی حرکت کرده است- تقریبا هر مرحله از تکامل دانش انسان شناسی همتای خود را در نشریات اتنوموزیکولوژی داشته است، از تکامل گرایی و اشاعه گرایی تا عملکرد گرایی، ساختار گرایی، شناخت شناسی مردمی، نقد ادبی و فراتر از آن. اتنوموزیکولوژی نیز بحث های داخلی خود را تولید کرده است، به ویژه در ارتباط با تحلیل صدا و ارتباط رشته با سایر علوم انسانی و علوم اجتماعی.
در آغاز قرن بیست و یکم، موسیقی شناسان قومی در بسیاری از کشورها یافت شدند. برنامه های پژوهشی و تدریس در هر منطقه ای پدید آمده بود و انجمن های حرفه ای ملی، منطقه ای و بین المللی کاملا فعال بودند. بزرگترین این ها یک سازمان غیر دولتی وابسته به یونسکو یعنی شورای بین المللی موسیقی سنتی و (نیز) جامعه اتنوموزیکولوژی ایالات متحده بودند که هر دوی این ها مجلاتی عالی را منتشر می کردند. مجددا موازی با انسان شناسی تعداد روز افزونی از موسیقی شناسان قومی از سال 1980 در جوامع خودشان به مطالعه موسیقی پرداخته اند. مدارس متمایزی در کشورها و مناطق معینی بوجود آمده و به موسیقی مردمی و جهانی سازی صنعت سمعی بصریِ ضبط شده، توجه روز افزونی شده است. بسیاری از موسیقی شناسان قومی که در وزارتخانه های فرهنگ و آموزش، تولید جشنواره، ایستگاه های رادیویی، شرکت های توسعه نرم افزار و سایر صنایع فرهنگی کار می کنند، علاوه بر پژوهش و تدریس موسیقی شناسی قومی به عنوان یک رشته دانشگاهی، در برنامه های فرهنگی بخش عمومی و خصوصی فعالیت دارند. آن ها کتاب های آواز و صداهای ضبط شده منتشر می کنند، موسیقی جوامع مورد پژوهش را می سازند و برنامه درسی موسیقی برای مدارس ایجاد می کنند. استادان رشته موسیقی شناسی قومی به طور روز افزونی بجای اینکه در بخش های انسان شناسی کار کنند در مدارس موسیقی جای داده می شوند، حداقل به این دلیل که در اواخر قرن بیستم گرایش انسان شناسانه به هنر رو به کاهش بوده است.

اتنوموزیکولوژی یا شناخت موسیقی اقوام و ملل، گرایش علمی مشترکی بین موزیکولوژی(موسیقی‏شناسی) و اتنولوژی(انسان شناسی )است.این رشته همچون‏ رشته‏های دیگر علمی که در غرب شکل گرفته‏اند تعریفی‏ غرب‏مدار از موضوع خود ارائه می‏دهد که آن«بررسی‏ موسیقی اقوام غیرغربی»است؛ولی شاید برای محقق‏ غیرغربی بتوان این تعریف را به«بررسی موسیقی نواحی و مناطق،که خارج از حوزه موسیقی رسمی کشور هستند» تعبیر کرد.
هرچنداتنوموزیکولوژی به معنای خاص؛نیاز به‏ اطلاعات پایه در موزیکولوژی دارد ولی همانگونه که در این‏ گزارش خواهیم دید بسیاری از حوزه‏های پژوهشی در اتنوموزیکولوژی وجود دارند که الزاما داشتن اطلاعات فنی‏ زیادی را در قلمرو موزیکولوژی ایجاب نمی‏کنند.
اتنوموزیکولوژی به عنوان گرایشی از موزیکولوژی‏ پژوهشگرانی فعال-هرچند معدود-را در ایران داشته است‏ که به گردآوری و بررسی موسیقی نواحی مختلف ایران‏ پرداخته و اقدام به چاپ و کتب و مقالاتی در این زمینه‏ کرده‏اند ولی با اینکه موسیقی یکی از شاخص‏ترین،و به‏ تعبیری شاخص‏ترین جنبه از هر فرهنگی است،و با توجه‏ به اینکه بخش عمدهء انسان ‏شناسی در رابطه با بررسی‏ فرهنگ است،با این حال اتنوموزیکولوژی به عنوان گرایشی‏ از انسان ‏شناسی از سوی مردم‏شناسان در کشور ما مورد بی‏توجهی واقع شده است.ازاین‏رو آشتی دادن‏ انسان ‏شناسان با اتنوموزیکولوژی و به‏خصوص آشنا کردن‏ دانشجویان انسان شناسی  با این رشته حائز اهمیت بسیاری‏ است،در این راستا گروه انسان شناسی  دانشکده علوم‏ اجتماعی دانشگاه تهران از آقای محمد رضا درویشی پژوهشگر موسیقی و آهنگساز دعوت کرد تا با حضور در جلسه‏ای از جلسات درس سمینار کارشناسی ارشد انسان‏شناسی با اساتید و دانشجویان‏ انسان‏شناسی پیرامون اتنوموزیکولوژی به سخنرانی و پرسش و پاسخ بپردازند.آقای درویشی با اجتناب از مباحث‏ فنی صرف به معرفی اتنوموزیکولوژی و حوزه‏های مختلف آن‏ با توجه به حساسیت‏ها و اطلاعات مخاطبین پرداختند.آنچه‏ از نظر می‏گذرد چکیده سخنرانی و پاسخ‏های آقای‏ محمد رضا درویشی به پرسش‏های حاضران در جلسه است‏ که در قالب مقولات مختلف عرضه می‏شود و پراکندگی برخی‏ موضوعات به‏خاطر پرسش‏های متفاوتی است که در جریان‏ پرسش و پاسخ صورت گرفته است.
انتوموزیکولوژی و تاریخچه آن:
اتنوموزیکولوژی یکی از رشته‏های بسیار مهم در موسیقی و به‏ویژه در انسان شناسی  است. اتنوموزیکولوژی و انسان شناسی  باید به موازات همدیگر نگریسته شده و مورد بررسی قرار گیرند.یک‏ (موسیقی‏شناس-اتنوموزیکولوگ)جدای از مجموعه‏ آموزش‏هایی که در حوزه‏های مختلف موسیقی باید ببیند،یک دوره تخصص انسان شناسی  را هم باید حتما بگذراند.
در مورد پیشینهء اتنوموزیکولوژی قابل ذکر است که‏ با اینکه این رشته قبل از جنگ جهانی دوم هم مطرح‏ بوده؛ولی شکل‏گیری آن عمدتا به سالهای پس از جنگ جهانی دوم باز می‏گردد که میل به شناخت‏ فرهنگهای غیرغربی در آمریکا و اروپایی غربی شدت‏ گرفت.این رشته در ابتدا به عنوان موسیقی‏شناسی‏ تطبیقی مطرح بود.در این مرحله بسیاری از موسیقی‏شناسان غربی بدون حضور مستقیم در میدان‏ تحقیق،آثار ضبطشدهء موسیقی‏های غیرغربی را نت‏نویسی می‏کردند.بعدها به‏ویژه در آمریکا گرایش به‏ تحقیق در محل شدت گرفت.در این خصوص دو گرایش اصلی وجود داشت:یکی مکتب کلن برلن در آلمان و دیگری مکتب آمریکا.

خصیصهء مکتب آلمان(کلن-برلن)عدم توجه زیاد به حضور پژوهشگر در محل و تأکید بر بررسی‏ کتابخانه‏ای و آرشیوی است؛در مقابل مکتب آمریکا تأکید بیشتری بر حضور پژوهشگر در محل دارد.
امروزه در عمل،این دو گرایش از هم قابل تفکیک‏ نیستند و با درگذشت سردمداران عمده این دو مکتب، امروزه یک روش بینابینی با استفاده از گرایشات این دو مکتب در موسیقی‏شناسی بین المللی مطرح است.

جایگاه موسیقی در پژوهش‏های‏ انسان شناسی :
در انسان شناسی  به‏ویژه وقتی بخواهیم از نظرگاه‏ هویت‏شناسی به آن نگاه کنیم پای صحبت‏های جدی‏ در حوزه موسیقی به میان می‏آید.موسیقی نه‏تنها یکی‏ از جلوه‏های هویتی ما و یکی از مهمترین بخش‏های‏ سنت ما را تشکیل می‏دهد،بلکه شاید بتوانیم بگوئیم‏ که موسیقی در کنار زبان شاخص‏ترین بخش هویت‏ فرهنگی ماست و این یکی به دلیل تجریدی بودن‏ موسیقی و دیگر به‏خاطر ارتباط موسیقی با تمام‏ حوزه‏های هنری در فرهنگهای سنتی ماست.
در فرهنگهای سنتی،موسیقی نه‏تنها با تمام شئون‏ زندگی مردم ارتباط داشته-و امروز هم به شکل‏ کم‏رنگ‏تر هنوز ارتباط دارد-بلکه با تمام هنرها مرتبط است.در فرهنگ‏های سنتی موسیقی با ادبیات شفاهی‏ و بعضا ادبیات کتبی،با نگارگری،هنرهای نمایشی و اسطوره‏ها و آئین‏های مذهبی و غیرمذهبی،پیوند دارد. در بسیاری از آئین‏ها و مراسم،ما با مجموعه‏ای از هنرها روبه‏رو می‏شویم که البته موسیقی در میان آنها تشخص‏ بیشتری دارد.به‏عنوان مثال آئین‏های موسیقی درمانی که‏ در جنوب ایران تحت عناوین مختلفی چون مراسم«زار»و «نوبان»و«مشایخ»و در بلوچستان تحت عنوان«گواتی» برگزار می‏شود،دارای جنبه‏های نمایشی،آرایش صحنه، چهره‏پردازی و ادبیات و غیره است،ولی تمام این جنبه‏ها و هنرها در ارتباط با موسیقی قرار دارند و درواقع جنبه‏ برجسته آن موسیقی است،و هنرهای دیگر دست به‏دست‏ هم می‏دهند و به کمک موسیقی می‏آیند.
موسیقی در ایران نمونه‏های مختلفی دارد.یکی از این نمونه‏ها ردیف دستگاهی موسیقی ایران است که‏ بیشتر مربوط به شهرهای بزرگ ایران،یا به‏عبارتی‏ مراکز قدرت سیاسی در قدیم می‏شود،مثل اصفهان، شیراز،تبریز و تهران.در این مناطق موسیقی بومی‏ جلوه‏ای خفیف‏تر یا ضعیفتر دارد و به جای آن مکاتب‏ مختلف،ردیف دستگاهی موسیقی ایران عمده است.
بخش دیگر که به‏نظر من مهم‏ترین و عمده‏ترین‏ بخش را شامل می‏شود موسیقی مناطق مختلف ایران‏ است.ما هرچه از مناطق مرکزی به مناطق مرزی ایران‏ می‏رویم این موسیقی غلیظتر می‏شود.
درواقع نوار مرزی دورتادور ایران،قوی‏ترین و دست‏نخورده‏ترین نمونه‏ها از این موسیقی را دربردارند. موسیقی در مناطق مختلف ایران با کلیه فعل و انفعالاتی‏ که مردم در زندگیشان دارند،ارتباط مستقیم داشته و با تمام شئون مادی و معنوی مردم مرتبط است.گرچه در فرهنگ‏های سنتی‏تر و قدیمی‏تر اصولا تمایز بروزات‏ مادی و معنوی کمتر است؛مثلا در مراسم طلب باران،در جشن درو و غیره‏[موسیقی نقش مهمی دارد]و اصولا در فرهنگ‏های سنتی موسیقی از تولد تا مرگ با مردم‏ همراه است.به‏عنوان مثال برای تولد نوزاد هنوز آهنگ‏ها و اشعار ویژه‏ای در بلوچستان وجود دارد.برای‏ روز ششم تولد کودک هم مقام‏ها و آهنگ‏های ویژه‏ای‏ در بلوچستان وجود دارد که این حتی در فرهنگ‏های‏ غیرایرانی هم دیده می‏شود.
همین‏طور برای زائو،برای عروسی و مراحل‏ مختلف آن از حنابندان تا زفاف،تا موسیقی‏های مربوط به عزاداری و سوگ.
هرچند امروزه این پیوند به‏دلیل شرایط اجتماعی و مناسبات جدید سست شده و حتی در بسیاری از مناطق‏ کمتر شاهد پیوند موسیقی با زندگی روزمره مردم‏ هستیم.
باتوجه به مسائلی که ذکر شد در تحقیقات‏ انسان شناسی  باید به موسیقی به‏عنوان یکی از ارکان‏ اصلی توجه شود،و به‏خصوص در تحقیقات‏ انسان شناسی  و از دیدگاه هویت‏شناسی،بدون توجه به‏ حضور و تأثیر بی‏چون و چرای موسیقی در زندگی روزمرهء مردم در فرهنگ‏های سنتی شاید بتوان گفت که‏ تحقیقات ما ناقص خواهد بود.